براي مسجدشان پيشنماز ندارند. ولي يك روضه خوان محلي دارند كه هر وقت به مناسبتي و عموما در شبهاي جمعه [64] به منبر مي رود و روضه مي خواند. در برگزاري سوگواريهاي ماه محرم نيز همين روضه خوان و چند نوحه خوان محلي روضه و نوحه مي خوانند و دسته راه مي اندازند. يكي از سالها،رامشينيها براي ماه محرم واعظي از شهر دعوت كردند كه علاوه بر مخارج خوراكش هزارو دويست سيصد تومان اجرت روضه خواني اش را هم از بين خودشان جمع كردند اين شد كه ديدند برايشان با صرفه نيست و ناچار از آن سال در ماههاي محرم و يا رمضان از شهر واعظي نميآورند و به روضه ونوحه همين روضه خوان و نوحه خوانهاي خودشان اكتفا مي كنند.
مخارج تعمير مسجد و نيز مخارج مستمر ديگري كه براي مسجد و براي بر گزاري روضه خوانيها و عزاداريهاي ماه محرم پيش ميآيد از محل شانزده ساعت آب وقف شدة قناتها تأمين مي كنند كه كدخدا و معتمدان محل در مصارف آنها نظارت دارند. برخيها هم نذر دارند با پولي كه مي دهند و يا با قند و چاي و سيگار كه به مسجد ميآورند به برگزاري سوگواري ماه محرم كمك كنند.
در ماه محرم،از همان شب اول، چاي و سيگار در مسجد روبراه ميشود. و همان روز يك نفر از پشت بام خانهئي به صداي بلند جار مي زند كه اي خلق خدا خبردار شويد كه در مسجد روضه خواني و عزاداري مي شود. از شب دوم ماه محرم، دستة سينه زني هم راه ميافتد . اين دسته را هر شب يكبار يكي از اهالي ده كه نذر دارد به خانهاش دعوت مي كند تا سينه زني ونوحه خواني ار از آن خانه شروع كنند و از همانجا پس از صرف چاي يا شربت به سمت مسجد راه بيفتند. در مسجد باري ديگر سينه مي زنند و نوحه مي خوانند و بعد هم مي نشينند پاي روضه خواني با چاي و سيگار و سرانجام پس از خواندن فاتحه راه مي افتند به خانههاشان.
تا پيش از روزهاي تاسوعا و عاشورا مراسم عزاداري و سينه زنيهاي ماه محرم فقط شبها برگزار مي شود. چرا كه روزها مردم با كارهاشان مشغولند و عموما در مزارع اطراف پراكندهاند. ولي در دو روز تاسوعا و عاشورا، كه كارهاشان را نيز تعطيل مي كنند، از همان صبح در مسجد به سوگواري جمع ميشوند؛دسته مي گيرند و سينه مي زنند و شبيه سازي و تغزيه خواني هم ترتيب مي دهند. در روز تاسوعا دسته سينه زني با علم و بيرق در كوچه محلههاي ده براه مي افتد؛ روضه خوان و علم دار و كدخدا جلو دسته، نوحه خوان و جمعيت هم پشت سرشان و همه به سينه زني. نوحه خوان كه مراسم سينه زني را گردانندگي مي كند به مناسبت روز تاسوعا نوحههائي مي خواندند از حضرت عباس(ع) و حضرت قاسم (ع) و جمعيت ضمن [65] سينه زدن در بعضي از مصرعها با او همصدا مي شوند:
نوحه خوان: اي عمو از عطش امروز دلم گشته كباب فكر آبي كن عمو جان عطشا و اعطشا
جمعيت همه با هم :عطشا و اعطشا
دستة سينه زني، ضمن آنكه با علم و بيرق از كوچه محلههاي ده مي گذرد، جلو در خانهها مي ايستد. جلو هر خانه، پس از سينه زني،روضه خوان براي صاحب و اهل خانه دعا مي خواند و جمعيت (آمين ) مي گويد، صاحب خانه هم براي جمعيت كشمش يا خرما يا حلوا و يا هر خوراكي ديگري كه نذر داشته باشد مي آورد و مردم همانجا مي خورند و بعد راه مي افتند باز هم ضمن سينه زني و نوحه خواني در كوچه پيش مي روند و مي رسند به در خانهاي ديگر و باري ديگر روضه خوان دعا ميكند به اهل خانه و جمعيت هم آمين ميگويند. بعضي از صاحبخانهها ممكن است علاوه بر خوراكي كه بين دسته توزيع مي شود،چند توماني هم پول بدهند. اين پولها را كدخدا كه با روضه خوان همراه است جمع مي كند تا بعد بين روضه خوان و نوحه خوانان تقسيم شود. در جلو بعضي از خانهها كه آن سال در آن خانه ها عروسي راه افتاده است،تازه عروسها چارقد سبزي به علم كه با دسته همراه است مي بندند و به كسي كه علمدار دسته است دستمالي مي دهند.
دستة سينه زني، در روز تاسوعا، تاساعتي بعد از ظهر در كوچه محلهها هستند.بعد، باز مي گردند به مسجد. بعضيها مي روند به ناهار و بعضيهاي ديگر مي مانند پاي علم تا و قتي كه آن عده از ناهار باز گردند و پاي علم بمانند واين عده به ناهار بروند. كمي بعد، جلوي مسجد و در ميدان ده شبيه سازي و تعزيه خواني ترتيب مي دهند تا غروب كه بايد نماز بخوانند و بعد هم بروند به شام خوردن، معتمدان محل و هر كسي كه توانائي داشته باشد در تاسوعا و عاشورا مردم را در خانههاشان به ناهار يا شام دعوت ميكنند. در هر يك از اين خانهها بيست سي نفري اطعام مي شوند با نان و آبگوشت و گاهي با پلو خورشت.
در شب عاشورا، (شبي كه فردايش عاشوراست) بعد از شام، باري ديگر به نوحه خواني و سينه زني در مسجد جمع ميشوند. آن شب تا صبح عزاداري مي كنند و نمي خوابند. صبح عاشورا، پيش از طلوع خورشيد به حال سينه زني راه مي افتند به سمت (امامزاده بي بي مريم) كه در دو سه كيلومتري مشرق (رامشين ) است. در آنجا زناني كه نذر و نياز دارند نان و چاي عزاداران را از پيش روبراه مي كنند تا در آنجا هم چيزي خورده شود. در (بي بي مريم) هم سينه زني و نوحه خواني راه مي اندازند و باري ديگر باز مي گردند به ده ، ضمن راه،علاوه بر علم و بيرق كه همراه دسته است، دو نفر هم با بيل در جلو دسته راه ميافتند و هماهنگ با نوحه خواني و سينه زني بيلهاشان را بهم مي زنند كه صدائي شبيه صداي سنج مي دهد. دستة سينه زني با اين صدائي شبيه صداي سنج مي دهد. دستة سينه زني با اين سروصداها و نوحه خوانيها مي رسند به ده و مي روند به سمت مسجد. در ده، يكي از معتمدان محل، بر سر راه دسته، گوسفندي قرباني ميكند كه در شبهمان روز از گوشت آن گوسفند خورشتي در خانهاش آماده ميشود و جماعت عزادار شام را در خانة او ميخورند. اين معتمد كه حاجي است و نذر دارد كه هر ساله در عاشورا مردم را اطعام كند، همان وقت، سينه زنان را براي صرف صبحانه نيز به خانهاش دعوت ميكند. جمعيت وقتي كه صبحانه را در خانه حاجي خوردند، از فرط خستگي و بيخوابي شب پيش، براي استراحت يكي دو ساعته تا ظهر به خانههاشان ميروند و ناهار را هم هر كس در خانهاش ميخورد و بعد از ظهر باز ميگردند به مسجد كه بايد در ميدان جلو مسجد شبيه سازي و تعزيه خواني روز عاشورا برگزار شود.
شبيه سازان و تعزيه خوانان همان پيش از ظهر روز عاشورا مقدمات كارشان را فراهم ميكنند و هر تمرين لازم را انجام ميدهند. آنان نسخههاي متعدد تعزيه خواني را بين خودشان تقسيم ميكنند تا هر كس نسخة همان نقشي را تمرين كند كه به عهده گرفته است. يكي ميرود در نقش (حضرت عباس)(ع) و دستهاي چوبيني به پهلو ميگيرد كه بايد ضمن جنگ با (شمر) و (ابن سعد) به زمين بيندازد و مشك آب را به دندان بگيرد. يكي هم ميرود در نقش (حضرت حسين) (ع) و يكي در نقش (حضرت زينب) (ع) و جامة زنانة ميپوشد و نقاب به چهره ميگيرد و ديگران هر يك در نقشي: يكي (ابن سعد) و يكي (حر) و يكي (شمر) با كلاه خودها و سپر و شمشير و زره و نيز اسبها را ميآرايند و خيمه و خرگاه برپا ميكنند.
شبيه سازي و شبيه خوانيشان از بعد از ظهر شروع ميشود و صحنههايش با وقايع گونه گون پر تب و تاب تا غروب طول ميكشد و با اين صحنه تمام ميشود كه (شمر) و (ابن سعد) سوار اسبانشان به خيمة بازماندگان امام حمله ميكنند و اطفال يتيم را به اسيري ميگيرند و به زنجير ميبندند. بعد هم شبيه سازان نعشهاي ساختگيشان را به ميدان ميآورند و جماعت در دو دسته شروع ميكنند به سينه زني پر هيجان در دو سمت نعشها و نوحه خواني:
(روز عزاست امروز)
(واحسرتاست امروز)
. . . . [66]
غروب كه ميشود،دسته با جماعتي از كودكان راه ميافتند به سمت قبرستان كه بيرون از دهكده است. در حاليكه پيشاپيش، زنان به قبرستان رفتهاند و بر قبر امواتشان حلوا و خوراكيهاي ديگر گذاشتهاند. دستة سينه زنان،وقتي كه به قبرستان ميرسند، اندكي ديگر سينه زني و نوحه خواني ميكنند. آنوقت در سر قبرها شروع ميكنند به خوردن حلواها. خوراكيهاي ديگر را هم در دستمالهائي ميپيچند كه با خودشان ببرند. فاتحهئي هم ميخوانند و باز ميگردند به مسجد و بقية خوراكيها را در آنجا ميخورند كه چاي و شربت و سيگار هم روبراه است. بعد هم ميروند به نماز غروب و كمي استراحت و باري ديگر در اول شب جمع ميشوند. ولي اينبار در خانهئي كه صاحبخانة حاجياش همان صبح گوسفندي قرباني كرده بود. شام را به جماعت در خانة حاجي ميخورند و راه ميافتند با حال سينه زني و نوحه خواني به سوي مسجد كه بايد مراسم (شام غريبان) را در آنجا برگزار كنند. (شام غريبان) بسي حزن آور است. يك طرف كودكان در نقش اطفال يتيم و اسير كه به زنجير بسته شدهاند. در طرفي ديگر نعشي بر روي تخت افتاده و يكي در نقش ساربان بر سر نعش نوحه خواني ميكند و ديگران هاي هاي به گريه و زاري.
(شام غريبان) كه تمام شود مراسم سوگواري ماه محرم در (رامشين) از تب و تاب ميافتد. فرداي آن شب كارهاي معمولي زندگي مردم ده شروع ميشود. البته تا ده شب ديگر هم در مسجد روضه خواني ترتيب ميدهند ولي سينه زني نميكنند و دسته راه نمياندازند.
رامشينيها، هر ساله، در ماه رمضان هم يكبار در شب شهادت حضرت امير (ع) سينه ميزنند و نوحه ميخوانند و تا صبح شب زنده داري ميكنند و قرآن بسر ميگيرند. در روز شهادت، هركار معمولشان را تعطيل ميكنند و شبيه سازي و تعزيه خواني مربوط به حضرت امير (ع) را ترتيب ميدهند. همة شبهاي ماه رمضان بعد از افطار در مسجد جمع ميشوند و به روضه خواني گوش ميدهند.
چهرة ده در روزهاي ماه رمضان كه مردم عموما در روزهاند، با هر ماه ديگر تفاوت دارد. نماز پنجگانةهر روز مردم ترك نميشود. صداي اذان و دعاي سحر وقتي كه در آن كوه و جلگههاي حوالي ده پيچيد، انعكاس خلوص نيت مردمي را به همراه دارد كه زنگي پر زحمت و سادةروستائي خود را با ايمان پاك مذهبي آميختهاند و در چنان ايماني به زندگي عشق ميورزند.
رامشينيها وقتي كه ماه رمضان تمام شود، در روز عيد فطر به مسجد مي روند و بهم تبريك مي گويند و دو ركعت نماز عيد را به جماعت در آنجا مي خوانند و از خداوند مي خواهند كه عباداتشان را قبول كند. در همان روز، خانوادههاي رامشيني، فطريه ماه رمضان را نيز به مستحقان دهكده شان ميدهند.
در رامشين، غير از عيد فطر، عيد قربان و نيز عيد غدير را هم كم و بيش همانطور برگزار مي كنند كه در بين شيعيان ديگر معمول است. در عيد قربان، چند نفرشان كه توانائي مالي دارند گوسفند قرباني مي كنند و مي گذارند كه گوشت گوسفند در همة ده پخش شود.
در عيد غدير به خانة سادات مي روند و به آنان تبريك مي گويند. در شبهاي اين عيد ونيز عيد قربان، خانوادههاي رامشيني معمولا پلو خورشتي روبراه مي كنند و سفره شان را ميآرايند.
5-جشنهاي باستاني : چهارشنبه سوري و عيد نوروز، سيزده بدر و مراسم كشبي گيران،(آتش سره) يا (جشن سده)
رامشينيها نيز در استقبال از سال نو براي خود و كودكانشان جامههاي نو مي خرند و مي دوزند. زنانشان خانه تكاني مي كنند و اتاق و ايوانها را ميآرايند. آنان هم پيش از نوروز چهارشنبه سوري را در همان غروب آخرين سه شنبه سال برگزار مي كنند. در شب چهارشنبه سوري آتش نمي افروزند ولي شادمانيهاي معمول ديگر را كم و بيش ترتيب مي دهند. به بچهها لباسهاي نو مي پوشانند و به آنان اسباب بازي مي دهند. نجار دهكدة شان براي بچهها تفنگهاي چوبي كوچكي مي سازد كه ضمن بي خطر بودن پر سرو صداست. زنان خانوادهها در آن شب آش سبزي و پلو مي پزند و مي گذارند كه سفرةشام آراسته باشد. بعضيهاشان، همان شب، براي (فال گوش) به يك يا چند خانه همسايه مي روند و بي آنكه توجه اهل خانه به نيتي كه دارند تفأل مي كنند.
خانوادههاي رامشيني در سه شب پيش از نوروز پلو و آش سبزي مي پزند و سفرة خانه را در آن شبها ميآرايند و سعي دارند كه جشن و سروري در خانههاشان برگزار باشد5.
در شب عيد نوروز پسر بچههاي ده دوازده ساله،هر پنج شش نفر با هم، در كوچهها راه ميافتند و از در هر خانهاي دستمالي به آن خانه مي اندازند و همانجا ضمن آنكه منتظرند زن خانه براي آنان خوراكيهائي در دستمال بگذارد ترانهاي هم مي خوانند:
اسبت را كجا بندم
|
اي بي بي هلاتم تم
|
هر گزم نمي بندم [67]
|
در مين6 جو و گندم
|
چشمات مكن خيره
|
اي بي بي هلا زيره
|
از خنه كينه 8 ميخواهيم
|
ما مرغانه7 ميخواهيم
|
صاحبخانه نيز تخم مرغ و خوراكيهاي ديگري در دستمال مي پيچد و به آنان مي دهد. بچهها وقتي در خانهاي ترانه خواندند و خوراكي گرفتند به جلو خانة همسايه مي روندو آنجا نيز ترانه خواني مي كنند و خوراكي مي گيرند. اين خوراكيها را وقتي كه جمع شود بين خودشان قسمت مي كنند و به خوشنودي مي خورند.
مراسم روز عيد را در رامشين با رفتاري متفق شروع مي كنند كه بسي جالب است. همة مردم، زنان و مردان و جوانان و حتي برخي از كودكان در خانة يكي از معتمدان كه رئيس انجمن ده نيز شده است و او را بزرگتر دهكدة خودشان مي شناسند جمع مي شوند و سال نورا به او تبريك مي گويند. مردان، ضمن تبريك گوئي، با او دست مي دهند و روبوسي هم مي كنند. بعد هم با شيريني و آجيل و چاي پذيرائي مي شوند. آنوقت. همة جماعت، با همين بزرگترشان راه ميافتند و مي روند به يكايك خانههائي كه در سال پيش از اهل آن خانهها مرگ و ميري اتفاق افتاده و هنوز سوگوارند واز برگزاري جشن و سرور پرهيز مي كنند. مردم از اهل خانه مي خواهند كه سوگواري را كنار بگذارند و سال تازه را شادمانه آغاز كنند. صاحبخانه نيز ظرفي نقل در جلو هر يك از حاضران مي گيرد و از حضور آنان در خانهاش تشكر مي كند و خود نيز با اهل خانهاش به جمعيت مي پيوندد كه اينك فاتحهاي نيز مي خوانند. بعد، همه با هم راه مي افتند تا به خانهاي ديگر بروند كه اهل آن خانه نيز عزادارند. آنجا نيز صاحبخانه و خانوادهاش را با خود همراه مي كنند. وقتي كه در ده هيچيك عزادار باقي نمانده باشد، همة مردم شروع مي كنند به تبريك گوئي عيد نوروز، و مي پردازند به ديد و بازديد.
درديد و بازديدهاي نوروزي، كوچكتران براي ديدن بزرگترها به خانة آنان مي روند و بعد هم بزرگتران از آنان بازديد مي كنند. در اين ديد و باز ديدها،هر چند نفر با هم همراه مي شوند و به هر خانهاي كه بروند ضمن مبارك باد گوئي به دور سفرة عيد مينشينند و با چاي و حلوا و نقل و كلوچه پذيرائي مي شوند.
در رامشين نيز عيدي دادن به كوچكتران و بچهها معمول است پدر و مادران به بچهها شان و به بچههاي اقوامشان چند توماني عيدي مي دهند. بچهها كه جامههاي نو پوشيده اند و به انواع بازيها سرگرم مي شوند بيش از بزرگتران و بهتر از آنان شادماني بروز مي دهند.
ديد و بازديدهاي سال نو در رامشين تا روز سيزده سال كه بايد به سيزده بدر بروند دنبال مي شود. خانوادههاي رامشيني در سيزده بدر از ده بيرون مي روند. هر چند خانوار با هم و با خورد و خواركيهائي كه راه مي اندازند به شادماني جمع مي شوند. دايره مي زنند و ترانه مي خوانند و مي رقصند. جوانان و نوجوانان از درختهاي بلند تاب مي آويزند و تاب بازي مي كنند. رامشينيها عصر روز سيزده در ميداني مراسم كشتي گيري برگزار مي كنند. در اين مراسم كشتي گيران دهكده، به ترتيب و هر دو نفر با هم كشتي مي گيرند و جمعي از آنان برنده مي شوند. بعد كشتي گيران برنده نيز باري ديگر با هم كشتي مي گيرند تا سر انجام بهترين كشتي گير دهكدهشان شناخته مي شود و او را پهلوان مي نامند.
در رامشين و نيز در بسياري از دهكدههاي آن حوالي، غير از چهارشنبه سوري و عيد نوروز و سيزده بدر، يك جشن باستاني نيز مي شناسند و به برگزاري آن دلبستگي دارند كه خودشان آن را (آتش سر – atac sara ) مي نامند. آنان اين جشن را در موقعي از سال برگزار مي كنند كه ايرانيان باستان نيز در همان موقع (جشن سده ) را برگزار مي كردند9.
(آتش سره ) در رامشين از پنجاه روز پيش از فرا رسيدن نوروز شروع مي شود و سه شب متوالي تكرار مي شود. هر غروب، نوجوانان، با بوتههائي كه پيشتر به همين مناسبت از صحرا آورده اند در پشت بام خانههاشان آتش مي افروزند و شادماني مي كنند. آنان بوتههاي آتش را به دور سر مي گردانند و ترانههائي به خوشنودي مي خوانند كه ضمن آن براي كشت و كارهاشان و براي احشامشان بركت و زاد و ولد آرزو مي كنند:
سي خروار گندم هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
ده خروار جو هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
بيست خروار پنبه هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
صد من زيره هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
ده تا بره هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
گاو و گوساله هاي سره)
|
سره
|
هاي
|
سره
|
(سره
|
)
|
.
|
.
|
.
|
.
|
(
|
|
|
|
|
|
|
خانوادههاي رامشینی، در شبهاي (آتش سره) نيز، همچون شب نوروز، بيش از آنچه معمولشان است پخت و پز مي كنند و سفرة شام ميآرايند و به جشن و سرور مي گذرانند . [68]
(پاورقيها)
1- (رامشين – ramcin – ده از دهستان براكوه، بخش جغتاي شهرستان سبزوار، 42 كيلومتري جنوب خاوري جغتاي، سر راه عمومي مالرو نقاب به سبزوار، كوهستاني، معتدل، سكنه 812 نفر، شيعه، فارسي. قنات، غلات، زيره، كنجد، شغل زراعت. را ه مالرو ) نقل از جلد نهم فرهنگ جغرافيائي ايران- رزمآرا.
2- شايد بتوان رامشين را منسوب به رامش دانست. با اين تعبير معني اش مي شود داراي آرامش يا آرام و ساكن است.
3- (نوبري ) وقتي است كه بخواهند براي افزايش آب كاريز (مادر چاه ) جديدي به آن بيافزايند و مجراي زير زميني آنرا از جهت سر چشمة كاريز طويل تر كنند.
4- (پنجه دسكش ) را كه طرح و تصوير آن به مقاله ضميمه است در آباديهاي دور و بر تهران (كلدر ) مي نامند.
5- خانوادههايي كه يكي از عزيزانشان را در آن سال از دست داده باشند و عزادارند از برگزاري اين جشن و سرور پرهيز مي كنند و چنانكه بعد توصيفش ميآيد، در روز عيد اهل ده به خانه شان مي آيند و از آنان مي خواهند كه سوگواري را كنار بگذارند و سال نو را با شادماني شروع كنند.
6- مين = ميان
7- ميرغانه=تخم مرغ.
8- خنه كينه = اتاق كوچكي كه در ته اتاقي ديگر است، پستو، صندوق خانه.
9- (جشن سده) را ايرانيان باستان در دهم بهمن،پنجاه شبانه روز پيش از نوروز، بر گزار مي كردند (فردوسي ) در شاهنامه منشاء برگزاري جشن سده را به پادشاه باستاني ايران (هوشنگ ) نسبت مي دهد. به اعتقاد او (هوشنگ ) اين جشن را پس از شناختن آتش و شناساندن آن بنياد نهاد.
|